در این پست از ایران استارز مجموعه ای از ۹۹ زنگ بیداری ساعت موبایل با کیفیت بسیار بالا و فرمت Mp3 برای کاربران ایران استارز آماده کرده ایم که هم اکنون میتوانید آن را دریافت کنید .
ادامه مطلب ...
فکر
کنید روی صخره های نارنجی رنگی قدم می زنید که لایه لایه زمین را بالا
رفته اند و آب از بلورهای سنگی شان چکه می کند... رو که بر می گردانید، پشت
سرتان زمین لایه لایه سبزآبی است... کمی آن طرف تر، لایه لایه زرد... فکر
کنید مشتتان را زیر یکی از قندیل های سنگی گرفته اید و آب صخره ها را مزه
مزه می کنید؛ ترش، خنک، متفاوت! بعد یکی پیدا شود و از جادویی بودن این
معجون زرد رنگ بگوید که شفای بیماری هاست و دوای دو هزار درد! برای سفر به
چنین سرزمین شگفت انگیزی حاضرید چه بهایی را بپردازید؟
مشابه این چشمه
ها تنها در سه کشور ترکیه، امریکا و نیوزلند وجود دارد که اتفاقا برخلاف
باداب سورت که در کشور ما در حد یک چشمه محلی باقی مانده،از توریستی ترین
جاذبه های طبیعی این کشورها محسوب می شوند.
ادامه مطلب ...
سوالاتی که در زیر می بینید، آزمون ورودی دانشگاه ایرلند هستند. 4 سوال، هر کدام 25 امتیاز و فقط 1 دقیقه وقت ! آیا شما می توانید به این سوالات پاسخ درست دهید؟ جواب ها در ادامه مطلب آمده است.
ادامه مطلب ...
روزی بزرگان ایرانی وموبدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستند که برای ایران زمین نیایش کند و ایشان اینگونه فرمود :
خداوندا ، اهورا مزدا ، ای بزرگ آفریننده این سرزمین بزرگ، سرزمینم ومردمم را از دروغ و دروغگویی به دور بدار...!
پس از اتمام نیایش عده ای در فکر فرو رفتند و از شاه ایران پرسیدند که چرا این گونه نیایش نمودید؟!
فرمودند : چه باید می گفتم؟
یکی گفت : برای خشکسالی نیایش مینمودید !
کوروش بزرگ فرمودند: برای جلو گیری از خشکسالی انبارهای آذوقه وغلات می سازیم...
دیگری اینگونه گفت : برای جلوگیری از هجوم بیگانگان نیایش می کردید !
پاسخ شنید : قوای نظامی را قوی میسازیم واز مرزها دفاع می کنیم...
عده ای دیگر گفتند : برای جلوگیری از سیلهای خروشان نیایش می کردید !
پاسخ دادند : نیرو بسیج میکنیم وسدهایی برای جلوگیری از هجوم سیل می سازیم...
وهمینگونه پرسیدند وبه همین ترتیب پاسخ شنیدند...
تا این که یکی پرسید : شاهنشاها ! منظور شما از این گونه نیایش چه بود؟!
کوروش تبسمی نمود واین گونه پاسخ داد :
من
برای هر پرسش شما ، پاسخی قانع کننده آوردم ولی اگر روزی یکی از شما نزد
من آید و دروغی گوید که به ضرر سرزمینم باشد من چگونه از آن باخبر گردم
واقدام نمایم؟!
پس
بیاییم از کسانی شویم که به راست گویی روی آورند ودروغ را از سرزمینمان
دور سازیم که هر عمل زشتی صورت گیرد ، اولین دلیل آن دروغ است...
کوچک اند، ولی آرزوهای بزرگ دارند.اگر از ما که ادعای بزرگی داریم بپرسید چه آرزویی دارید، بی شک آرزوی برگشتن به روزهای پاک و بی غل و غش کودکی مان را داریم.
ولی
فرق بین آرزوی ما و آرزوی آن ها یک چیز است و آن این که شاید آن ها
بالاخره روزی به آرزویشان برسند، ولی آرزوی ما بعید و دست نیافتنی است.
این بار نه سراغ پدرها رفتیم نه سراغ مادرها و به مناسبت روز مادر و روز پدر از آن ها گفتیم و نوشتیم.
شاید
آن روزها بچه ها هم دلشان می خواست هم صحبت ما شوند و هر چه دلشان می
خواهد بگویند ولی آن موقع فرصتش نبود و گذاشتیم با یک بهانه خوب سراغشان
برویم و چه بهانه ای بهتر از روز جهانی کودک، روزی که همه جا از آن ها و حق
و حقوقشان و آرزوهایشان صحبت می کنند.
دور و بر پارک ها گشتی زدیم و از بچه ها خواستیم از آرزوهایشان بگویند، چه دست یافتنی، چه دست نیافتنی.
ـ دانیال ۹ ساله: ای کاش بابام اسپایدرمن بود، هانیه، هفت ساله: آرزو می کنم مامان و بابام سالم باشند.
ـ نازنین، شش ساله: دلم می خواهد پیراهن عروسکم اندازه ام می شد و تنم می رفت چون خیلی قشنگ است.
ـ ملیکا، هشت ساله: آرزو می کنم هیچ وقت مامان و بابام با هم دعوا نکنند.
ـ محمد علی، پنج ساله: آرزو می کنم مامانم هیچ وقت مریض نشود.
ـ امیرعلی، هفت ساله: کاشکی زودتر بزرگ می شدم تا مثل حسین آقا، راننده سرویس مدرسه ام، رانندگی می کردم.
ـ نادیا، هشت ساله: دلم می خواهد تمام کتاب قصه های دنیا مال من باشد.
ـ
شادمهر، هفت ساله: دلم می خواهد مامانم از اداره اش اخراج بشود و دیگر
سرکار نرود، چون من همیشه توخونه تنهام و مجبورم تن ماهی و ساندویچ های سرد
و با سس فراوان بخورم.
ـ سحر، پنج ساله: دوست دارم روز جهانی کودک مامانم بهم کمک کنه تا اتاقمو مرتب کنم،
ـ عاطفه، شش ساله: آرزو می کنم توی این روز مامانم و بابام منو به سینما و پارک ببرن.
ـ نادیا، هفت ساله: دوست دارم روز جهانی کودک تلویزیون تماشا کنم.
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد *** شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
حافظ، از افتخارات شعر و ادب و جامعه پارسی و ایرانی است. او ده ها جلد مثنوی و دیوان و قصاید ندارد! او صدها هزار بیت غزل و شعر ندارد! حافظ تنها یک دیوان غزل دارد. غزل هایی زیبا، زمینی و ماندگار!
ادامه مطلب ...
امروزه زنگ گوشی موبایل برای افراد از مدل آن مهمتر شده است به طوری که همه به دنبال جدیدترین و زیباترین زنگ ها برای موبایل خود هستند. از همین رو امروز در ایران استارز مجموعه ای از رینگتون های جدید را که به سبک Love یا همان عاشقانه هستند برایتان آماده کرده ایم که شما می توانید از آنها به عنوان زنگ گوشی و زنگ SMS موبایل خود استفاده کنید. تعداد این رینگتون ها 11 عدد بوده که همگی در فرمت MP3 و کیفیت 128kbps می باشند.
ادامه مطلب ...
X-plore نام نرم افزاری کاربردی برای مدیریت فایل ها در گوشی های همراه با سیستم عامل سیمبیان می باشد که ایران استارز برای دانلود آماده نموده است.
شما
توسط این نرم افزار می توانید بروی فایل های خود عملیات Copy , Cut , Past
, Delete , Send و... را انجام دهید . در نسخه جدید این نرم افزار موبایل
قابلیت های جدیدی اضافه شده است . این نرم افزار بروی گوشی های سیمبیان سری 60 ورژن 5 و 3 قابل نصب است.
ادامه مطلب ...
تعداد خودروهایی که با برچسب قیمت میلیون دلاری عرضه می شوند، چندان زیاد نیست.
خودروهای
لوکس و سوپر اسپرتی که در نهایت محدوده قیمت خود قرار داشته و به تعداد
محدود که معمولا کمتر از 100 دستگاه بوده تولید می شوند. خریداران این
خودروها نیز افرادی خاص یا همان قشر فوق ثروتمند جهان هستند.
مسلما
این خودروها برای انجام خرید روزانه، رساندن بچه ها به مدرسه و یا رفتن به
یک رستوران تولید نشده اند. بسیاری از آنها دارای موتوری با دو توربو
شارژر بوده که قابلیت رسیدن به سرعت هایی بالاتر از 200 مایل بر ساعت را
فراهم کرده و در کسری از ثانیه می توانند به این مهم دست یابند.
ادامه مطلب ...
جاده،
نماد رفتن است و رسیدن . نماد نماندن و دوری از رخوت و رکود و نماد حرکت و
شادابی. اما جاده همیشه به معنای مسیر عبور نبوده و نیست بلکه بسیاری از
جاده ها خود جاذبه ای زیبا برای گذران خستگی رهگذرانند.
در این مطلب شما را با چند جاده زیبا و دیدنی کشور آشنا می کنیم.
ادامه مطلب ...
میتوان گفت HP اولین شرکتیاست که از بدنه آهنی در لپتاپهای خود استفاده میکند. البته این بدنه آهنی باعث سنگین شدن لپتاپ نشده است و این لپتاپ وزنی حدود 2/5 کیلوگرم دارد.
ادامه مطلب ...
اگر به آسیای جنوب شرقی سفر نکرده باشید،احتمالاً این میوه ها را تا به حال ندیده اید!
ادامه مطلب ...
این بار از سایت ایران استارز ، بازی جدید و جذاب Magic Bowling را در اختیار شما عزیزان قرار داده ایم. این بازی برای موبایل و تبلت های دارای سیستم عامل اندروید می باشد . امید است با دریافت و استفاده از این بازی لذت ببرید.
ادامه مطلب ...
داستان کوتاه (مادر شوهر)
دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند.
عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!
داروساز
گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک
خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در
غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و
توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند.
دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقـداری از آن را در غـذای مادر شوهـر می ریخت و با مهربانی به او می داد.
هفته
ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا
که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: آقای دکتر عزیز، دیگر از
مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی
خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش
خارج کند.
داروساز
لبخندی زد و گفت: دخترم ، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود
بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است.
ادامه مطلب ...
اگر صبح که از خواب بیدار می شوید متوجه شوید که یک جوش در قسمتی از صورتتان سر برآورده و خصوصا اگر این اتفاق قبل از یک واقعه مهم برایتان پیش بیاید، حتما خیلی غصه دار می شوید.
ادامه مطلب ...
آزمون را میتوانید براساس رابطهای که هماکنون دارید یا روابط گذشته خود یا روابطتان با مردها بهطور عموم پاسخ دهید اما همه این سوالها را با صداقت پاسخ دهید گر چه ممکن است از اینکه پیش خودتان اعتراف میکنید، برایتان خوشایند نباشد اما روبهرو شدن با حقیقت نخستین قدم برای تغییر است.
ادامه مطلب ...
آنچه در زیر می خوانید سخنانیست که به صورت مشتی از خروار از میان گفته های بزرگان و مشاهیر دنیا در مورد مردی که بی شک از تاثیر گذارترین ، بر جسته ترین و ستایش شده ترین افراد در طول تاریخ تمدن بشریت بوده و هست. مردی که تورات او را «مسیح » و یونانیان او را «سرور» و « قانونگذار»می نامند و دوست و دشمن به بزرگمنشی و آزادگی او شهادت داده اند:صاحب نخستین منشور حقوق بشر در دنیا: کورش بزرگ
ادامه مطلب ...
از رفتگر محله عیدی بگیرید.
گربه تون رو مدام از پشت بام به پایین پرت کنید تا پرواز کردن یاد بگیره.
سی دی قفل دار رو بشکنین تا قفلش باز بشه.
جوراب های کثیف رو به پره های پنکه ببندید و پنکه را روشن کنید.
ادامه مطلب ...
همه ما از تکنولوژی لذت می بریم در حالیکه می دانیم تکنولوژی زندگی ما را نابود کرده است و کاملا ضد زندگی اجتماعی است. با این حال ما نمی توانیم هیچ کاری برای متوقف کردن آن انجام بدهیم. کم شدن فعالیت بدنی، عدم مکالمه واقعی، عدم زندگی واقعی حاصل اعتیاد ما به فناوری هایی است که نه تنها لازم نیست بلکه به ما آسیب هم می رسانند. شما چه فکر می کنید ؟ اجازه دهید یک لیست ۱۰ تایی را از این دست فناوری ها بررسی کنیم.
ادامه مطلب ...
در یک تحقیق آنلاین جدید بر روی زنان، از 40 ویژگی، زنان 5 ویژگی که در مرد ایدآل میبینند
را انتخاب کردند. برای اینکه بدانید این ویژگیها چه هستند، چرا تا این
اندازه اهمیت دارند و چطور خانمها میتوانند به این سرعت و راحتی این
ویژگیها را در مردی ارزیابی کنند، این مطلب را تا انتها مطالعه کنید.
این
سوالی است که قرنهاست پرسیده میشود: زنها چه میخواهند؟ پاسخ این سوال
به این بستگی دارد که منظورمان ویژگیهای یک مرد ایدآل است یا طوریکه دوست
دارند در یک رابطه با آنها رفتار شود!
در این مطلب به ویژگیهایی میپردازیم که به نظر خانمها جزء اولویتهای شخصیتی مرد ایدآل است.
در پاسخ خانمهای این تحقیق، 5 ویژگی برتر از این قرار بوده است:
1. قضاوت درست
2. هوش
3. وفاداری
4. مهربانی
5. مسئولیتپذیری مالی
حال اجازه بدهید این ویژگیها را یک به یک بررسی کنیم و توضیح دهیم که چرا این ویژگیها از نظر خانمها مهم بودهاند.
ادامه مطلب ...
چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثرا رفته بودند به شهرها و شهرستان های خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند اما استاد ما بدون هیچ تاخیری آمد سر کلاس و شروع کرد به درس دادن.
استاد خشک و مقرراتی ما خود مزیدی شده بر دشواری درسها...
بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از بچه ها خیلی آرام گفت: استاد آخر سالی دیگه بسه!
استاد هم دستی به سر تهی از موی خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را می گذاشت روی میز، خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت.
استاد 50 ساله مان با آن کت قهوهای سوختهای که به تن داشت، گفت: حالا که تونستید من رو از درس دادن بندازید بذارید خاطره ای رو براتون تعریف کنم.
من حدودا 21 یا 22 سالم بود، مشهد زندگی می کردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت اون ها رو می دیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم، کاری که هیچ وقت اجازه آن را به خود ندادم با پدرم بکنم اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام مثل "ماش پلو" که شب عید به شب عید می خوردیم بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم.
استادمان حالا قدری هم با بغض کلماتش را جمله می کند: نمی دونم بچه ها شما هم به این پی بردید که هر پدر و مادری بوی خاص خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که گل های قرمز ریز روی آن ها نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی دهان و بینیام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم...
اما نسبت به پدرم؛ مثل تمام پدرها؛ هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم.
نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیارم.
از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق، هق مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم...استاد حالا خودش هم گریه می کند...
پدرم بود، مادر هم آرامش می کرد، می گفت آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیذاره ما پیش بچه ها کوچیک بشیم، فوقش به بچه ها عیدی نمی دیم، قرآن خدا که غلط نمی شه اما بابام گفت: خانم نوه هامون تو تهران بزرگ شدند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما ...
حالا دیگه ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های بابام رو از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود، کل پولی که از مدرسه گرفته بودم، گذاشتم روی گیوه های پدرم و خم شدم و گیوه های پر از خاک و خلی که هر روز در زمین زراعی، همراه بابا بود بوسیدم.
آن سال همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی "عمو" و "دایی" نثارم می کردند.
بابا به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد، 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی داد به مامان.
اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم، که رفتم سر کلاس.
بعد از کلاس آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم اتاقش، رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ زوار درفته گوشه اتاقش درآورد و داد به من.
گفتم: این چیه؟
"باز کن می فهمی"
باز کردم، 900 تومان پول نقد بود!
این برای چیه؟
از مرکز اومده؛ در این چند ماه که اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند...
راستش نمی دونستم که این چه معنی می تونه داشته باشه، فقط در اون موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم این باید 1000 تومان باشه نه 900 تومان!
مدیر گفت از کجا می دونی؟ کسی بهت گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین !!!
راستش مدیر نمی دونست بخنده یا از این پررویی من عصبانی بشه اما در هر صورت گفت از مرکز استعلام میگیرد و خبرش را به من می دهد.
روز بعد تا رفتم اتاق معلمان تا آماده بشم برای کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتنت استعلام کردم، درست گفتی، هزار تومان بوده نه نهصد تومان، اون کسی که بسته رو آورده صد تومانش را کِش رفته بود که خودم رفتم ازش گرفتم اما برای دادنش یه شرط دارم...
چه شرطی؟
بگو ببینم از کجا می دونستی؟ نگو حدس زدم که خنده دار است.
***
استاد کمی به برق چشمان بچه ها که مشتاقانه می خواستند جواب این سوال آقای مدیر را بشنوند، نگاه کرد و دسته طلایی عینکش را گرفت و آن را پشت گوشش جا داد و گفت:
به آقای مدیر گفتم هیچ شنیدی که خدا 10 برابر عمل نیکوکاران به آن ها پاداش می دهد؟!!
خاطره ایی از استاد دکتر شفیعی کد کنی
همانطور که پسرها انواع و اقسام دارند، دخترها هم گونههای گوناگونی دارند. اگر خوب به آنها نگاه کنی، آنها هم خوب به تو نگاه میکنند.
اگر
بد به آنها نگاه کنی، آنها هم چپچپ نگاهت میکنند. پروفسور «آشپلیوس»(1)
در مقالهای ده هزار صفحهای پانزدههزار تا از خصوصیات دختران را بررسی
کرده است. ما از «فصل دماغیات» تعدادی از این نظریهها را دستچین کرده و در اینجا میآوریم.
ادامه مطلب ...