اولین دفعه ای که با یک بازی موبایل
سرگرم شُدید را به خاطر دارید؟ احتمالا هنگام برنده شدن هم به بلوک های
پیکسلی روی صفحه کوچک موبایل همراه با صدای بیپ ضعیفی خیره شده اید. و حالا
اوضاع تغییرات فراوانی کرده است. امروزه اسمارت فون ها قابلیت های گیمی
تقریبا برابر با نسل پنجم کنسول های بازی دارند و شانه به شانه آنها به
رقابت می پردازند.
هنگامی
که به چگونگی آغاز این صنعت نگاهی بیاندازید، انقلاب ۱۸ ساله بازی های
موبایل، تقریبا غیرممکن و خارق العاده به نظر می رسد. بگذارید برای درک
بهتر شگفتی های این دنیا، به کند و کاوی مجدد در برخی حقایق شگفت انگیزی
بپردازیم که شاید بسیاری از شما چیزی درباره آنها نشنیده اید. پس در ادامه
مطلب با ما همراه باشد.
یک.
اولین بازی موبایل در سال ۱۹۹۴ معرفی شد. این بازی نسخه از پیش نصب شده
تتریس بود که بر روی موبایلی با نام Hagenuk MT-2000 عرضه می گردید.
دو.
سه سال بعد، در سال ۱۹۹۷ نوکیا نسخه ای از بازی ماری (Snake) را برای برخی
از مدل های موبایل هایش طراحی کرد. اولین نسخه بازی ماری بر روی نوکیا
6110 عرضه گردید و از زمان عرضه بیش از ۴۰۰ میلیون نسخه در دنیا فروش داشت.
سه.
اولین بازی مولتی پلیر یا چند بازیکنی موبایل هم بر روی نوکیا 6110 عرضه
شد. این بازی، نسخه دو نفره ای از ماری بود که دو دارنده 6110 می توانستند
با استفاده از پورت اینفرارد با هم بازی کنند.
چهار.
تقریبا سال ۲۰۰۱ بود که دو تکنولوژی جدید J2ME و BREW ، درها را به روی
بازی های پیشرفته تر و پر آب و رنگ تر گشودند. این اتفاق با عرضه بازی های
رنگی همزمان شد.
پنج.
در ۲۰۰۳ نوکیا اولین موبایل اختصاصی بازی را با نام Nokia N-Gage عرضه
کرد. پر فروش ترین بازی این موبایل، یک گیم ماهی گیری با نام Creatures of
the Deep بود.
شش.
هفتاد تا هشتاد درصد تمام دانلودهای موبایل، بازی ها هستند. تخمین زده می
شود که صنعت بازی موبایل تا سال ۲۰۱۵ بالغ بر ۵۴ میلیارد یورو شود.
هفت. همچنین پیش بینی می شود که تا سال ۲۰۱۳ خرید های درون بازی از پرداخت های به ازای دانلود سبقت بگیرند.
هشت.
کمی قبل از جام جهانی ۲۰۱۰ شرکت موبایل اینتربازی Tournament Arena Soccer
3D را عرضه کرد. این بازی در هفته اول تعداد دانلود باور نکردنی ۳۵ میلیون
را به نام خود ثبت نمود.
نه. WCG
که بزرگترین مسابقه ورزشی الکترونیک جهان است، به تازگی تصمیم گرفته
مسابقات اش را دیگر در بخش بازی های کامپیوتری برگزار نکند و تنها بر روی
بازی های موبایل تمرکز کند!
ده. انگری
بردز تا کنون بیش از ۱۴۰ میلیون بار دانلود شده است. برآورد می شود که
تنها از راه تبلیغات داخلی نسخه رایگان این بازی، شرکت Rovio ماهیانه یک
میلیون یورو درآمد داشته باشد.
البته
بازی های موبایل هنوز راه درازی را در پیش دارند. اما آینده چه چیزی را به
ارمغان خواهد آورد؟ آیا شاهد بازی هایی خواهیم بود که با استفاده از
واقعیت افزوده و NFC ما را بیشتر با دنیای فیزیکی درگیر می کنند؟ یا اینکه
با صفحه نمایش های بزرگتر و گرافیک بهتر، بازی های تاثیرگذار و جذاب تری را
شاهد خواهیم بود؟ شما این آینده را چگونه می بینید؟
دعایت میکنم، عاشق شوی روزی
بفهمی زندگی، بیعشق نازیباست
دعایت میکنم، با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی
به لبخندی، تبسم را به لبهای عزیزی، هدیه فرمایی
بیابی، کهکشانی را درون آسمان تیره شبها
بخوانی نغمهای با مهر
دعایت میکنم، در آسمان سینهات
خورشید مهری، رخ بتاباند
دعایت میکنم، روزی زلال قطره اشکی
بیابد راه چشمت را
سلامی از لبان بستهات، جاری شود با مهر
دعایت میکنم، یک شب تو راه خانه خود، گم کنی
با دل بکوبی، کوبه مهمانسرای خالق خود را
دعایت میکنم، روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن
فاصله داری
و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین، پیوند خواهد داد
مپوشانی تنت را، از نوازشهای بارانی
دعایت میکنم
روزی بفهمی، گرچه دوری از خدا
اما خدایت با تو نزدیک است
دعایت میکنم، روزی دلت بیکینه باشد، بیحسد
با عشق
بدانی جای او در سینههای پاک ما پیداست
شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا
بخوانی خالق خود را
اذان صبحگاهی، سینهات را پر کند از نور
ببوسی سجدهگاه خالق خود را
دعایت میکنم، روزی خودت را گم کنی
پیدا شوی در او
دو دست خالیات را پر کنی از حاجت و
با او بگویی:
بیتو این معنای بودن، سخت بیمعناست
دعایت میکنم روزی
نسیمی، خوشه اندیشهات را
گرد و خاک غم، بروباند
کلام گرم محبوبی
تو را عاشق کند بر نور
دعایت میکنم وقتی به دریا میرسی
با موجهای آبی دریا، به رقص آیی
و از جنگل، تو درس سبزی و رویش، بیاموزی
بسان قاصدکها، با پیامی، نور امیدی بتابانی
لباس مهربانی بر تن عریان مسکینان، بپوشانی
به کام پرعطش، یک جرعه آبی، بنوشانی
دعایت میکنم روزی بفهمی،
در میان هستی بیانتها، باید تو میبودی
بیابی جای خود را، در میان نقشه دنیا
برایت آرزو دارم
که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو
اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را، به یاد آرد
دعایت میکنم عاشق شوی روزی
بگیرد آن زبانت
دست و پایت گم شود
رخسارهات گلگون شود
آهسته زیر لب بگویی، آمدم
به هنگام سلام گرم محبوبت
و هنگامی که میپرسد ز تو، نام و نشانت را
ندانی کیستی
معشوق عاشق؟
عاشق معشوق؟
آری، بگویی هیچکس
دعایت میکنم روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی
ببندی کولهبارت را